سرویس: سرویس خبری کد خبر: 8087 ۲۰:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۹

دغدغه های یک خانواده ارتشی؛

ثمره های ارتش نباید به فراموشی سپرده شوند/ بهای هر صندلی مسئولیت در کشور، خون یک شهید است

اروج زاده پیشکسوت ارتشی با بیان اینکه تحویل گنجینه تجربیات به نسل جوان آخرین وظیفه یک رزمنده است، با انتقاد از مسئولین گفت: ثمره های ارتش نباید به فراموشی سپرده شوند.

ثمره های ارتش نباید به فراموشی سپرده شوند/ بهای هر صندلی مسئولیت در کشور، خون یک شهید است

به گزارش ابصارخبر، محمدرضا اروج زاده شیری  15 سال بیشتر نداشت که عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد، او که عشق و علاقه به وطن را از پدر آموخته بود با به صدا درآمدن آژیر جنگ برای دفاع از خاک وطن همچون برادر بزرگترش عازم جبهه شد و در همان ابتدا جا پای پدر گذاشت و همراه برادرش توکل به استخدام ارتش ایران درآمد.

پدر محمدرضا که استوار یکم ارتش بود 30سال برای وطن خدمتگذاری کرده بود و همه فرزندانش که 5 دختر و 2 پسر است مدافع خاک وطن بارآورده بود و از این حیث الگوی فرزندان خود بود .بطوریکه علاوه بر 2 فرزندش یکی از دامادهایش که عضو ارتش ایران بود، همزمان در جبهه حضور داشتند.

وی پس از گذراندن دوره های آموزشی جهت دفاع از خاک وطن در سال 65 به مناطق عملیاتی جنوب کشور اعزام شد و پس از شرکت در 5 عملیات  نهایتا در سال 67 به اسارت دشمن درآمد .بعد از آزادی نیز به آغوش ارتش بازگشت و تا سال 96 که به بازنشستگی نائل آمد خدمات شایسته ای در حراست از مرزهای کشور انجام داد که دریافت بیش از 150 لوح سپاس در کنار دست یابی به رتیه 100 به تعداد 7 مرنبه، گویای تلاش های شبانه روزی این مجاهد فی سبیل الله است.

خود محمدرضا در مورد نحوه اسارتش می گوید: در منطقه عملیاتی عین خوش بودیم و آن زمان من فرمانده دسته بودم بر اثر حماسه آفرینی رزمندگان اسلام در جبهه های جنگ، نیروهای دشمن که عصبانی بودند همزمان با طلوع خورشید باران گلوله  بر سر ما می ریختند تا این وسیله بتوانند روزنه ای برای نفوذ به منطقه پیدا کنند ولی مقاومت جانانه رزمندگان اسلام به خصوص نیروهای ارتشی اجازه ابتکار عمل از دشمن بعثی را گرفته بود.

 در حین نبرد که من آرپی جی زن بودم بر اثر اصابت ترکش از پشت سر خون آلود نقش بر زمین شدم و همرزمانم من را به پشت تویتا بردند تا جهت مداوا به بیمارستان صحرایی منتقل شوم  ولی خودشان همچنان به مقاومت پرداختند تا دشمن نتواند پیشروی کند، در مسیر راه، تویتا که توسط دشمن رصد شده بود مورد هدف قرار گرفت و متوقف شد یکی از بچه ها که مجروحیتش کمتر از من بود ، من را به همراه خودش به پایین انداخت تا در صورت انفجار تویتا حداقل زنده بمانیم و همین طور هم شد و لحظاتی بعد تویتا دوباره مورد هدف توپخانه دشمن قرارگرفت و پودر شد.

 خود را به سمت جنگل های اطراف کشاندیم، صبح شده بود، تشنگی بر من غلبه کرده بود و دنبال رفع عطش بودم، خون ریزی بر اثر جراحت نیز بدنم را سست و ناتوان کرده بود به ناگاه دو عرب قوی جثه را بر بالای سر دیدم که لباس جنگی برتن داشتند، یکی از آنها من را زیر بغل گرفت و به سمت مقر بعثی ها برد.

دست و پایم را با سیم مفتول بسته بودند دمای هوا بیش تر از 50 درجه بود، زبانشان را بلد نبودم بنابراین نمی توانستم به سوالاتشان جواب بدهم و مدام از آنها کتک می خوردم که در نهایت سرم را به نشانه تایید اینکه شما درست می گویید از کتک نجات یافتم، بعد فهمیدم که آنها از من پرسیده بودند تو پاسدار خمینی(ره) هستی و من هم تایید کرده بودم.

دشمن من را به بند مفقود الاثر ها برده بود، بندی که در هیچ لیستی قرار نداشت، از کمترین حقوق انسانی برخوردار نبود و مدام تحت شدیدترین شکنجه ها قرار داشتیم. جیره غذایی ناچیز بود، یکسال اجازه استحمام و تعویض لباس نداشتیم، شدیدترین شکنجه های روانی و جسمانی تنها چیزی بود که انتظارمان را می کشید. اعضای خانواده بعثی هایی که در جنگ به دست رزمندگان اسلام کشته شده بودند، به عنوان مسئول اردوگاه، بند و حتی نگهبان قرارداده بودند تا کمترین ترحمی به ما نشود و این اوج مظلومیت اسرای مفقود الاثر بود.

تفاوت اسرای جنگی با اسرای مفقودالاثر

محمدرضا در ادامه سخنان خود به بیان تفاوت اسرای جنگی و اسرای مفقود الاثر پرداخته و می گوید: اسرای جنگی طبق معاهدات بین المللی بعد از به اسارت درآمدن زیر نظر صلیب سرخ قرار می گیرند و از انجا که در لیست آنها ثبت می شوند از حق و حقوق قانونی برخوردار می شوند، کمتر مورد شکنجه قرار می گیرند، از محدود امکانات مثل لباس و استحمام برخوردار می شوند و اجازه نامه نگاری با خانواده را دارند اما اسرای مفقودالاثر چون در هیچ لیستی قرار ندارند طبیعتا از هیچ حقی هم برخوردار نیستند چراکه کسی وجود ندارد تا از آنها حمایت کند و هر بلایی هم که خواستند بر سرشان می آورند بدون اینکه عواقبی برای آنها داشته باشد و خلاصه اینکه یک روز اسارت برای اسرای مفقودالاثر برابر ماه ها اسارت برای اسرای جنگی است.

اروجزاده به مرور خاطرات خود ادامه می دهد و می گوید: 12 آسایشگاه بودیم و در هر آسایشگاه150 نفر را نگه می داشتند با اینکه عباداتمان انفرادی بود و اجازه هیچگونه فعالیت جمعی حتی نماز جماعت را به ما نمی دادند اما با اینحال بچه ها از بجای آوردن واجبات و مستحبات دینی کوتاهی نمی کردند.

 بعد از سه سال، یک روز در آسایشگاه باز شد به بعضی از اسرا آمپول تزریق کردند ، بعضی ها را دست بسته در حالیکه کتک می زدند به بیرون منتقل کردن تا اینکه نوبت به ما رسید، یک دست لباس زرد رنگ مخصوص اسرا را به دادند و گفتند آماده شوید، ما را از اردوگاه بیرون بردند، در میانه راه به ما فهماندند که شما آزاد می شوید، باورمان نمی شد، تا اینکه به کربلا رسیدیم و طبق برنامه از پیش تعیین شده رژیم بعث، با سنگ و چوب مورد استقبال قرار گرفتیم، از شدت شوق دیدار، سینه خیز به سمت حرم امام حسین(ع) رفتیم، باورمان نمی شد، از بند مفقود الاثرها روزی توفیق زیارت مرقد مطهر امام حسین(ع) نصیبمان شود چه برسد به اینکه بار دیگر خاک وطن را در آغوش بگیریم ولی این اتفاق افتاد و ما وارد خاک وطن شدیم.

در  باختران قرنطینه مان کردند تا ضمن مداوا و نقاهت، روال عادی نیز طی شود تا به آغوش خانواده ها برگردیم، در این حین ستون پنجم دشمن هم که در دوران اسارت فعال بود و زمینه شهادت چندین رزمنده مخلص را فراهم کرده بودند، شناسایی و به سزای اعمال خود رسیدند.

 وارد جماران شدیم، دیدن مرقد مطهر رهبر انقلاب، ما را از خود بیخود کرد، بچه ها  در فراق رهبر و ولی خود ناله کنان بر سر و سینه خود می زدند، شب هنگام متوجه شدم، شعبان، همان برادری که در دوران اسارت من را برای نماز شب بیدار می کرد، یک روحانی است!

بهای هر صندلی مسئولیت در کشور، خون یک شهید است

این پیشکسوت ارتشی که دل پُری از وضعیت امروز کشور دارد در بخش دیگری از سخنان خود به انتقاد از مسئولین و مدیران پرداخته و می گوید: شهدای ما خون ندادند که امروز عده ای به غارت مملکت بپردازند و عده ای به امانت خیانت کنند.

وی با بیان اینکه بایت هر صندلی مسئولیت در کشور خون یک شهید ریخته شده و رزمندگان بسیاری سالها مورد شدیدترین شکنجه ها قرار گرفته اند، می گوید: مسئولین ما باید ادای دین کنند و این ادای دین  نیز جز با خدمت به مردم به ویژه مستضعفین حاصل نمی شود.

اروجزاده با بیان اینکه مشکلات و مسایل باید ریشه ای حل شود گفت: در کشور اسلامی، تبعیض و بی عدالتی معنایی ندارد.

وی معتقد است، اگر از مسئولین بومی برای اداره استان ها استفاده شود به دلیل اینکه آنها از شناخت کافی نسبت به موقعیت جغرافیایی و انسانی  منطقه خود برخوردار هستند و اطلاعات کافی در مورد مناسبات اقتصادی فرهنگی و اجتماعی منطقه خود دارند، موفق تر عمل خواهند کرد چراکه مسئول غیر بومی تا به یک شناخت نسبی برسد دوران مسئولیتش تمام می شود و فرصت خدمت رسانی پیدا نمی کند.

اروجزاده با بیان اینکه آزادگان و جانبازان، نمایندگان شهدا در عصر فعلی هستند معتقد است: وظیفه امروز من این است که از پیام شهدا حراست کنم و اجازه ندهم خون پاک انها به هدر رود.

این رزمنده ارتشی به دوران انتخابات نیز اشاره کرده و می گوید: امثال من نباید به افراد باند باز اجازه نفوذ در مردم بدهند و این وظیفه امروز ما است که با روشنگری و بصیرت افزایی خود انتخاب شایسته و اصلح را به مردم  یادآوری کنیم و بگوییم که اگر افراد باند باز سر کار بیایند، منتسبان خود را بر سر کار خواهد آورد و همچنان دغدغه های مردم بر زمین خواهد ماند.

وی با بیان اینکه اگر مهره های کشور داری به افراد صالح، پاکدست و انقلابی سپرده شود، علاوه بر پیشرفت کشور در همه ابعاد رضایت شهدا هم حاصل خواهد شد، به زمان حضور خود در ارتش اشاره کرد و گفت: همواره با نذر و نیاز به نیت شهادت در عملیات ها شرکت کرده ام بنابراین انتظار من به عنوان یک رزمنده از مسئولین هم همین است که با نیست خالص و پاک وارد میدان شوند و برای مردم خدمت کنند.

ماه به و ماه خط مقدم را رها نمی کردیم

اروجزاده در ادامه سخنان خود با ذکر خاطره ای نحوه خدمت رسانی به مردم را یادآور شده و می گوید: در یکی از عملیات ها 7 نفر در یک سنگر بودیم، احتمال شهادت هم در آن مأموریت زیاد بود، قرارگذاشتیم متاهل ها را جا بگذاریم و خودمان که مجرد بودیم به ماموریت برویم، بعد از اینکه آنها خوابیدند به  محل مورد نظر رفتیم بعد از اتمام ماموریت، از 3 نفر از 5 نفرمان به شهادت رسیده بود .وی با بیان اینکه این روحیه باید در مسئولین کشور باید بیش از همه باشد، گفت: خدمت رسانی به مردم حد و مرز ندارد و در این راه باید شرایط مردم همواره مدنظر مسئولین قرار گیرد.

وی در بخش دیگری از سخنان خود با انتقاد از مسئولین پرداخته و با بیان اینکه اوج ثمره یک نیرو در ارتش زمانی است که به مرز کامل بودن میر سد و می تواند با انتقال تجربه، برای نظام نیروسازی کند، می گوید: متاسفانه وقتی افراد به این حد می رسند، بازنشسته می شوند در حالیکه توان و مهارت اصلی آنها بدون استفاده بایگانی می شود.

بازنشستگی برای رزمنده معنایی ندارد

این پیشکسوت ارتشی  با بیان اینکه نباید چنین اتفاقی بیافتد و از افراد میدان دیده نهایت استفاده شود به سپاه پاسداران اشاره کرد و گفت: ارتش نیز باید همچون سپاه از نیروهای خود کمال استفاده را ببرد و تا زمانی که یک ارتشی جان در بدن دارد به وی اجازه فعالیت و خدمت به کشور را بدهد چراکه برای یک رزمنده، بازنشستگی معنایی ندارد.

وی به بیان خاطراتی از دو سپهبد شهید ، صیاد شیرازی و قاسم سلیمانی اشاره کرد و گفت: هر دوی این بزرگواران سرباز ولایت بودند و من نیز به تبعیت از انها خود را سرباز ولایت می دانم.

اروجزاده از ارتش به عنوان بهترین سازمان نظامی نام برد و خاطر نشان کرد: همه نیروهای مسلح در کنار هم زیر یک پرچم خدمت می کنند.  و در واقع رمز موفقیت ایران در جبهه های مختلف هم همین اتحاد و همدلی است.

انتظار، سخت ترین لحظات زندگی هر انسانی است

این پیشکسوت ارتشی با بیان اینکه انتظار سخت است به مادران شهدا اشاره کرد و گفت: مردم باید قدر خانواده های شهدا را بدانند چراکه آنها همواره چشم به راه فرزندان خود بودند و هر لحظه انتظار خبر دلبندشان را می کشیدند.

اروج زاده با بیان اینکه نتوانسته حق والدین خود را ادا کند گفت: ایام بازگشت من به وطن  مصادف با درگذشت پدر و مادر بودريا، می گوید: از اینکه نتوانستم به آنها خدمت کنم و همواره انها را در انتظار بازگشت خود نگه داشتم همواره احساس ناراحتی می کنم..

وی از درگذشت برادر جانبازاش نیز که بعد از تحمل سالها رنج بیماری بر اثر عارضه های جنگ به دیار باقی شتافته بود بعنوان دومین خاطره بد از ایام ورود به خاک میهن نام برده و می گوید: بسیاری از رزمندگان در عین جانفشانی در راه وطن و افتخار جانبازی در عین غربت از دنیا رفتند که برادر من نیز یکی از آنها بود.

اروجزاده با بیان اینکه ثمره های ارتش نباید به فراموشی سپرده شوند، می گوید: ارتشی ها در بدو ورود با آگاهی بر اوضاع  وشرایط سخت پا در این راه می گذارند و جانانه خدمت در ارتش را به زندگی دنیوی ترجیح می دهند بنابراین نباید این نیروها بلافاصله  بازنشست شده و  به فراموشی سپرده شوند.

وی رشادت های سرهنگ عطانیا  فرمانده خود در دوران جنگ تحمیلی را یادآورشده و می گوید: وی با نیروهای خود در منطقه میمک برابر دشمن ایستادگی کرد و توانست تپه شهدا را در سال 66 از بعثی ها پس گرفته و کنترل آن را به سپاه واگذار کند که در این خصوص برای تجلیل از رشادت های وی، درجه تشویقی به وی اعطا شد و وی از قبول آن سرباز زد چراکه این کار را وظیفه خود می دانست و می گفت: انجام وظیف کردم و لیاقت درجه تشویقی را ندارم.

این پیشکسوت ارتشی معتقد است: باید اینگونه افراد بعنوان الگو در بدنه ارتش نگهداشته شوند و تا نفس دارند و توان خدمت، از آنها در سطوح مختلف استفاده شود.

وی به مظلومیت شهدای ارتش نیز اشاره کرد و می گوید: باید در راه ترویج آرمان های شهدای ارتش، کارهای فرهنگی و اجتماعی زیادی در سطح کشور انجام شود و همچون سپاه پاسداران یادواره های متعددی برای شهدای ارتش برگزار شود تا از مظلومیت این شهدا کاسته شود.

نباید تجربیات بزرگان ارتش خاک بخورند

این پیشکسوت ارتشی با بیان اینکه نباید اجازه داد تجربیات بزرگان ارتش خاک بخورند از تحویل گنجینه تجربیات به نسل جوان به عنوان آخرین وظیفه یک رزمنده نام برده و می گوید: امیدوارم این فرصت برای همه رزمندگان در نیروهای مسلح فراهم شود تا تجربیات خود را در اختیار نسل جوان قرار دهند.

وی با بیان اینکه اولین چیز در ارتش روحیه بالا است از فرصت خدمت به مردم به عنوان بهترین لحظات زندگی خود نام برده و می گوید: هنوز هم بعد از 33 سال از لحاظ جسمانی در آمادگی  کامل قراردارم و با حفظ استیل خود آماده جانفشانی و عملیات های سنگین در راه کشور هستم

محمدرضا اروجزاده شیری یکی از پیشکسوت ارتش جمهوری اسلامی ایران است که در عنفوان جوانی و در 15  سالگی آگانه وارد ارتش شد، با اینکه از لحاظ مالی وضعیت خوبی داشتند و فرصت شغل آزاد نیز برای آنها فراهم بود، اما هر دو  برادر با جان و دل جا پای پدر گذاشته و وارد ارتش شدند تا با خدمت به وطن، آرامش و آسایش را به مردم به ارمغان آورند.

توکل و محمدرضا با اینکه همزمان در جبهه  بودند، حتی سال به سال هم همدیگر را نمی دیدند و وظیفه خود را دفاع از خاک وطن و حراست از آن می دیدند بطوریکه امروز نیز فرزندان انها پا جای پدر گذاشتند و با حضور در ارتش به دفاع از کیان وطن مشغول هستند گویا دفاع از میهن اسلامی در این خانواده اردبیلی موروثی شده است.

 

انتهای پیام/ج