پربازدیدترین ها

کد خبر: 1102 ۱۰:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۰

وحید جمالی نوشت:

عوامل گرایش به فرقه گرایی

وحید جمالی در وبلاگ خود به بررسی عوامل گرایش به فرقه گرایی پرداخت: از جمله عوامل موضوع منظور، می توان به دسیسه های دشمنان امّت اسلامی، فتنه انگیزی حکومت ها و منافع تنگ نظرانه آنها، جهل و تعصّب، افراط گرایی، جدائی دین از اخلاق، قشری و سطحی سازی دین و شریعت، جدا سازی علم و دین از یکدیگر، فاصله گرفتن از اسلام ناب و احکام عقلی و منطقی و گرفتار آمدن در فتنه های ناسیونالیستی و... اشاره نمود.

عوامل گرایش به فرقه گرایی

به گزارش ابصارنیوز به نقل از وبلاگ منجی، دسیسه های دشمنان امّت اسلامی و فتنه انگیزی حکومت ها و منافع تنگ نظرانه آنها با توضیح مبسوطی که خواهیم داشت، اساسی ترین و مؤثّر ترین عامل فاعلی بوده و دیگر عوامل فاعلی، از ابزارهای بکار گرفته شده توسط این عامل اصلی است، زیرا بررسی فرآیند تکوین و شکل گیری دو فرقه آسیب زننده بهائیت و وهابیت دراسلام و بنام اسلام، نشانگر اولاً دسیسه های دائمی دشمنان دین و برنامه ریزی های عمیق جهان سلطه است و ثانیاً مقوله هائی چون "جهانی سازی" با انگیزه ها و منطق نظری خاص سلطه و براساس دو تئوری "ایجاد ذائقه واحد جهانی با تز جهان وطنی" و "تفرقه انداز وحکومت کن" صورت می پذیرد ! و علیرغم مخالفت ها و اراده جهانی ملت ها با قوّت در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی با همه تلاش، ترویج می شود. 
دکتر نجیب غزاوی می گوید: جهانی سازی امپراطوری است که می رود تا با تکیه بر زور، اصول، نظم و روش های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، خود را بر دیگران تحمیل کند همچنانی که امپراطوری های عصر اخیر عمل کرده اند مانند امپراطوری بریتانیا در مستعمرات خود، امپراطوری فرانسه در مستعمرات خود و امپراطوری کمونیزم که در پایان جنگ دوّم جهانی رفت تا هنجارها و الگوهای قالبی خود را بر جهان حاکم کند. و نیز امپراطوری های دیگر. 
دکتر مصطفی محمود نیز، جهانی سازی را اصطلاحی می داند که می رود وطن را از وطنیت آن، وابستگی دینی، اجتماعی و سیاسی آن تهی سازد به طوری که تمام امکانات و اختیارات آن در خدمت قدرت های بزرگ باشد و بس. 
جالب اینجاست برخی از مدافعان و نظریه پردازان تئوری جهانی سازی، صراحتاً جهانی سازی "Globalization" را مساوی غربی سازی " Westernization " می گیرند از جمله "موریس گودلیر" در کتاب "ابعاد فرهنگی تغییرات جهانی" که دیدگاهی مثبت به غرب و جهانی سازی از خود نشان می دهد و این دو واژه را کاملاً جای یکدیگر به کار برده می گوید:
" من معتقدم دیدگاه جهانی روند تاریخی توسعه غربی و غربی سازی جهان، چهارچوبی را فراهم می نماید که در آن، انسان شناسی اجتماعی قابل رشد و گسترش باشد... و روشن است که کدامین انسان مورد نظر استکبار است.
وی سپس به سه مشخصه مهم نظام غربی اشاره کرده و ایدئولوژی حقوق بشر، اقتصاد بازار به شکل کاپیتالیستی و دموکراسی را، جوهره نظام غرب می داند که در جهانی سازی در کشورهای دیگر نیز پیاده می شود. 
دکتر کارل هینز کهی به صراحت و با جسارت غیر علمی در مقاله خود با نام " آن روی سکه جهانی شدن" می گوید: بهتر است به جای جهانی سازی، آمریکا سازی یا غربی سازی سخن بگوییم زیرا این الگوهای اقتصادی و سیاسی از نوع غربی و کاپیتالیستی است که پس از فرو پاشی کمونیسم با سرعت هرچه تمام تر جهان را در می‌نوردد. 
با اشاره به این که جهانی سازی در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در حال وقوع می باشد و با توجه به این که فرهنگ یکی از مهمترین مقوله در امر توسعه جوامع بشری محسوب می شود چرا که سنگ بنای هویت فردی و اجتماعی و پیوستگی قومی را می نهد، طریقه مصرف و پس‌انداز را مشخص می کند، رفتار سیاسی را در بر می می گیرد و مهمتر از همه ارزش هایی را که شکل‌دهنده رفتار جمعی هستند در بر می گیرد، مناسب است فرهنگ جهانی را مورد توجه قرار دهم. 
فرهنگ جهانی، گرایش به تنزیه و تصفیه ارزش ها و استانداردها و رساندن آن به یک سطح عام دارد به گونه ای که سطوح بی شماری از تفاوت های فرهنگی را در خود جای دهد. 
آنچه را که فرهنگ جهانی منظور دارد، این است که مردم را تک تک از داخل فرهنگ‌های خودشان بیرون بکشد، از عمق به سطح بیاورد و در نهایت در چیزی به نام فرهنگ جهانی آنها را شکل دهد. 
یکی دیگر از ابعاد جهانی سازی فرهنگ، تبدیل انسان‌های سراسر گیتی به یک انسان مصرفی که در آن فرهنگ، رابطه عقل وچشم کاملاً از هم گسسته است. هر آنچه را که به معرض چشم ظاهریش بنهند، می پذیرد و طلب می نماید و آنچه را که از او بخواهند، عمل می کند. درمجموع می توان گفت در بعد فرهنگی، یک فرهنگ جهانی با معیارهای واحد برای ارزش گذاری اخلاقی ارائه می شود. 
اینکه: آیا جهانی سازی فرهنگ امری ممکن است؟ جان استریت می گوید: «اولین چالش در مفهوم فرهنگ جهانی این است که اصلاً چنین فرهنگی وجود ندارد ». 
اما آیا اساساًً ترویج همگرایی، امری مطلوب است؟ بلوم(Bloom). در نقد یکپارچه سازی فرهنگ و اندیشه جهان وطنی، کاملاً آن را مردود می داند. 
علاوه براین انتقادها، باید متذکر این مطلب نیز بشویم که خود فرهنگ غربی، با تضعیف دولت – ملت و ترویج همگرایی جهانی، به نوعی بی هویّتی دچار شده است، آنگونه که خود اندیشمندان غربی نیز به آن اذعان دارند. از جمله در کتاب «هرج ومرج جهانی در هزارة سوم» آمده: «مهمترین عامل تهدید کنندة تمدن غربی، فقدان هویت و همبستگی اجتماعی است که در اثر تضعیف دولت- ملت بدنبال ایجاد اقتصاد جهانی و فرهنگ جهانی رخ داده است». 
از سوی دیگر علیرغم شعار «همگرایی فرهنگی» و « ایجاد فرصت برای همه» با شکاف دهشتناک و تبعیض و فرق گذاری فاحش میان فرهنگها و سعی در زدودن و حذف برخی از آنها مواجه هستیم. برای مثال در ایالات متحده آمریکا، سیاهپوستان هر چه بیشتر طرد می شوند و نابرابری‌های طبقاتی به طرز شگفت آوری روبه افزایش است. 
واقعیت آن است که در پس پردة یکپارچه نمودن فرهنگی، له نمودن، از بین بردن و سرکوب کردن خواست های سالم فرهنگی و ابداع فرقه های ضالّه و مورد نظر برای ایجاد تنش و نزاع در راستای تضعیف مذاهب اصیل و ادیان الهی و محو نهایی آنهاست. یکی از نویسندگان فرانسوی دربارة نظام سرمایه داری آمریکا می گوید: « هر اندازه که این نظام مبتنی بر سرمایه داری بی مهار، با ابزار جهانی سازی گسترش یابد، به موازات آن شورشها، جنگ های نژادی، قبیله ای و دینی نیز برای جستجوی یافتن هویت قومی و حقیقی در آینده، گسترش خواهد یافت و به هر اندازه که انفجار اطلاعات و دستگاههای رسانه ای تلویزیونی و ماهواره ای، انکشاف پیدا کند به همان اندازه، بر دست و پای گروههای بیشتری از بشر زنجیر بردگی افکنده خواهد شد و هر اندازه که سطح زندگی مادی بالا رود، به همان اندازه وسایل کشتار جمعی، جرائم بربریت و بردگی نیز افزایش خواهد یافت». 
البته باید توجه داشت که ناخواسته، نمادهای جهان وطنی وهمگونی فرهنگی، روز به روز در سراسر جهان روبه گسترش هستند زیرا استفاده از فرهنگ فناوری و تکنولوژی غرب، به نوعی نوشیدن و سیراب شدن از فرهنگ غربی است. به گفتة مارشال مک لوهان زمانی که وسیله بیاید، پیام هم با آن خواهد آمد. دکتر کارل هِینز کُهی در مقالة خود با نام «آن روی سکة جهانی سازی» می گوید: «نباید تصور کنید که جهانی سازی صرفاً به گسترش جهانی تصورات و ایده های غربی منجر شده است. استعمارگران غربی ابتدا با استفاده از سه گروه از کالاهای تولید شده در کشورهای خود، بازار مستعمره ها را تسخیر و زمینه را برای جهانی سازی فراهم کرده اند - تسلیحات نظامی، محصولات نساجی و لوازم تفریح و سرگرمی و لذت جویی...». 
گفتنی است که هر چند در مشرق زمین شاهد گسترش روز افزون نمادهای فرهنگی غربی هستیم، اما از آن سو نیز باید گفت مشرق زمین نیز تا حدّی هویّت خود را یافته و برخی جنبش های فکری- سیاسی احیاگرانه، همچون انقلاب اسلامی ایران و مقاومت های جانانه فلسطینیان - اگر توطئه های مغرب زمین با ایجاد فتنه های فرقه ای و قومی، فرصت عرض اندام بدهد - به عنوان سدّی از نفوذ جهانی سازی فرهنگ جلوگیری می‌کنند. دکتر کارل هِینز کهی در این زمینه می‌گوید: « واقعیت آن است که مشرق زمین خود را کشف کرده است. اسلام در پوشش فرهنگ شرق خود را به عنوان آخرین پایگاه مقاومت در برابر غربی سازی معرفی می کند». 
به نظر کورتن(korten) برای ساختن یک جامعه سالم باید مجدداً به معنویت رو آورد، همان کمبودی که غرب با آن روبروست: «ما باید خود را از توهّم دنیای پول رها کنیم، مفهوم معنویت را در حیاتمان مجدداً زنده کنیم ... ». ملاحظه می شود که غرب بی معنویت، به صورت فعال معنویت زدائی از دنیای اسلام را بخصوص مورد نظر دارد و از طریق خلق فرقه های گمراه، جهان را از اسلام اصیل، منحرف می سازد.
روشن است که جهانی سازی برابر است با پیاده کردن این نظام با همه ابعاد و سطوحش در سراسر جهان و با توجه به اهداف جامعة غرب، جز این نیست که شعار جهان وطنی به عنوان ابزاری است در دست قدرت های جهانی برای هدایت همة ساکنان زمین برای یکپارچه و همگرا کردن به سمت مادّی گرایی، سکولارشدن، قشری گرائی و دوری از معنویت. در این میان مشخص است که بازندة اصلی، کشورهای مشرق زمین و در حال رشد هستند که از سویی هویّت و اصالت ملّی و دینی خود را از دست داده اند و از سوی دیگر به وجوه مثبت جامعة غربی نیز دست نیافته اند. چرا که پیچیدن نسخه های جهانی و تحمیل راهبردهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی یکسان برای همة ملّت ها بدون در نظر گرفتن زمینه ها و بسترها، اشتباهی فاحش است. به گفتة هایک(Hayek): «برنامه ریزی در یک مقیاس جهانی، جز حکومتِ عریان قدرت نیست و در واقع گروهی کوچک، برنامه های خود را بر سایر ملاک ها و اصول، تحمیل کرده و آن را مناسب برای همه می پندارند». 
ماهاتیر محمّد صدر اعظم وقت مالزی دربارة آثار سوء جهانی سازی می گوید: « عالم در نماد جهانی سازی خود هرگز از عدل و مساواتی افزونتر برخوردار نخواهد بود بلکه بیشتر زیر بار اطاعت از دول نیرومند و مسلط قرار خواهد گرفت و چنان که دوران جنگ سرد به مرگ بسیاری از مردم جهان انجامید، ممکن است جهانی سازی نیز همین کار را انجام دهد و حتی بیشتر از آن. 
در عالمی که زیر سلطة نظم کذایی قرار دارد، دول غنی سلطه گر بزودی خواهند توانست ارادة خود را بر دیگران به گونه ای تحمیل نمایند که از دوران مستعمره بودن آنها از سوی این کشورهای ثروتمند نیز فلاکت بارتر است». وی به صراحت، جهانی سازی را امکانی برای قدرت های غربی جهت تثبیت سلطه خود بر جهان و جهانیان می داند. 
با توضیح مبسوط در خصوص اغراض و انگیزه های استکبار در خصوص جهانی سازی و یا غربی سازی، ایجاد و تشکیل فرقه بهائیت - که مستقیماً زاده چنین بستری است- بیان و تحلیل می گردد.
بهائیت یا فرقه خرد سوز
هرمان رومر متکلم روحانی پروتستان بین سال های 1898 تا 1902 در دانشکده الهیات دانشگاه های توبینگن و هال به تحصیل پرداخت و پس از پایان تحصیلات در کسوت استاد الهیات در شهر باسلر به فعالیت های دین پژوهی مشغول شد، وی می نویسد "در سال 1907 شاهد تأسیس انجمن بهائیان اشوتگارت بودم و همواره نیاز به یک پزوهش عملی جهت پاسخگوئی به تبلیغات بهائیت در آلمان را احساس می کردم" به این منظور رومر کتاب خود تحت عنوان " بابیت و بهائیت، پژوهشی در تاریخ مذاهب اسلامی" را تألیف کرد. وی در سال 1908 مقاله ای در نقد بهائیت نگاشت و در سال 1910 به دنبال تحقیقاتی در خصوص تاریخ تبلیغات مذهبی در آلمان، مقاله ای تحت عنوان " تبلیغات مذاهب آسیائی در مغرب زمین"را به رشته تحریر در آورد. وی در سال 1912نیزکتابی تحت عنوان "بابیت و بهائیت، آخرین فرقه منشعب از اسلام Die babi Behai,the latest Mohammedan sect " را نگاشت.
ازجمله منابع تحقیقات کتاب رومر، آثار گوبینو، براون، گویارد، نولدکه، هوارت، اوئن هایم، گولد زیهر، نیکولا، نیکلسون، کبلر، کرمر، ریشتر، اولدنبرگ، زیبولند، اشراینر، زیلر و گزارش میسیونر های مذهبی از ایران است، امّا آثار رومر، اولین آثار عمده در موضوع بابیّه و بهائیت است که در آلمان منتشر می شد.
هرمان رومر در فصل اول از کتاب چهار فصلی خود، موضوعاتی چون پایه گذاری بابیت در شیخیه، توصیف مقام باب به عنوان شیعه کامل در آراء شیخیه، بررسی تاریخی تمایلات صوفی مآبانه در بابیّه،رخنه تعالیم کابالیستی در بابیّه، بررسی نگرش بابیّه در مورد پیامبری، کاربرد تأویل در آثار بابیّه و عنصر سیاسی را مطرح می کند. فصل سوم کتاب نیز به نحوه شکل گیری کتاب اقدس، حقوق جزاء در بهائیت، بررسی آثار حسینعلی نوری در عکّا، شکل گیری و تحولات این فرقه در ایران و ارتباطات بهائیان با خارجیان اختصاص دارد. وی در فصل چهارم کتاب، به رهبری عبدالبهاء تا سال 1908 می پردازد و مباحث سیاسی- تاریخی بهائیت را به خوبی تشریح می کند.
نویسنده در ضمیمه اول کتاب با تأکید بر ظهور سیاسی این فرقه، به بررسی قرابت معنائی میان فرق و مذاهب می پردازد و تأکید اصلی را بر نزدیکی میان فرقه بکتاشی و بابیّه و بهائیت قرار می دهد. رومر در اثر خود، به گرایشات شبه عرفانی و صوفی مابانه بهائیت اشاره کرده و معتقد است که بهائیت علفی است که در باتلاق جهان صوفی گری رشد و نمو کرده است. او معتقد است که بهائیان با تمایلات و گرایش های صوفی مآبانه از عبدالبهاء، بتی ساخته اند که در لباسی امروزی نمایان شده است. 
رومر، بابیه و بهائیت را گنوسی، ثنویت گرا و دارای ساختاری فرقه ای و خرد ستیز می داند که از علوم رمزی و تدویلی اسماعیلی، حروفی، کابالا و دراویش بکتاشی متأثر است. 
رومر در بررسی های خود، سفر تبلیغاتی عبد البهاء به آمریکا را صوفی گری آخرالزمانی- آپوکالیپتیک- معرفی می کند ... و معتقد است که بهائیت در فرانسه، خاستگاه یهودی دارد بطوری که دریفوس یهودی، نقش بسیار مهمی را در سفر عبدالبهاء به پاریس ایفا کرد و تشکیلات جهانی "آلیانس- اسرائیلیت، به واسطه کمک های همه جانبه خود به یهودیان در شرق، تبدیل به پلی برای نفوذ بهائیت به فرانسه شد. رومر به علاوه تأکید داشت که یهودیان ایرانی در داخل ایران، برای به چالش کشیدن اسلام، فرقه بهائیت را متحد خود یافته و هم پیمان خویش تلقی می کردند. 
از دیدگاه هرمان رومر، در جریان انقلاب مشروطیت ایران، بهائیت با شعار جهان وطنی آرمان گرایانه و غیر واقعی خود، به علائق ملی و منافع ایرانیان خیانت کردند. در این ارتباط، رومر اشاره می کند که "عباس افندی، عملاً بر ضد نهضت مردم سالاری ایرانیان دسیسه کرد و با دیپلمات های روسی و انگلیسی سازش و تفاهم داشت" بگونه ای که به بهائیان شهرهای تهران و تبریز، به شدت توصیه کرده بود که از محمد علیشاه جانبداری کنند و به علاوه آنها را از شرکت در نهضت مشروطیت ایران نیز باز می داشت. رومر همچنین تأکید می کند که با پیروزی انقلاب مشروطه، نادرستی ادعای عباس افندی که برای محمد علی شاه، حکومتی طولانی و خوشایند را پیشگوئی کرده بود، بر همگان روشن شد. رومر با یادآوری فشارهای وارده از سوی روسیه و انگلستان به ایران و اتحاد آن دو قدرت در تقسیم خاک آن به دو حوزه نفوذ در 1907 بیان می دارد که روابط عبدالبهاء در عکّا با ارتش های خارجی و کارگزاران آنها در ایران، چیزی جز یک خیانت بزرگ به کشور ایران نبوده است. 
در ضمیمه پاورقی، به یک نمونه جدید از اهانت این فرقه به اسلام در آتن، اشاره می شود.
وهابیت یا سلفیه ؟ کدامین واژه صحیح است
در مقدمه سخن، این توضیح لازم به نظر می رسد که کتاب‌ آسمانی‌ مسلمانان‌ ــ قرآن‌ ــ و قول‌ و فعل‌ پیامبر گرامی‌)ص) اولین‌ و اصلی‌ترین‌خاستگاه‌ آغاز مباحثات‌ و مجادلات‌ کلامی‌ در عالم‌ اسلام‌ بوده‌اند. از همان‌ صدر اسلام‌ و دقیقاً پس‌ از وفات‌ پیامبر، تفسیرهای‌ گوناگون‌ از کلام‌ خداوند و احادیث‌ پیامبر، آغاز و هرگروه‌ و فرقه‌ای‌ خود را نزدیک‌ به‌ اسلام‌ ناب‌ و سیراب‌ از سرچشمه‌ زلال‌ وحی‌ می‌شمرد. رویدادهای‌ اجتماعی‌ وسیاسی‌ درون‌ تاریخ‌ اسلام‌، خطرات‌ احتمالی‌ از سوی‌ ادیان‌ و مذاهب ‌دیگر وشبهات‌ مطرح‌ شده‌، دعوت‌ به‌ تفکر و تعقل‌ در آیات‌ از جمله‌ عوامل‌ پدید آمدن‌ این‌حادثه‌ بوده اند. شاید بتوان‌ گفت‌ نخستین‌ عالمانی‌ که‌ برداشت‌ خود را از آیات‌ عرضه‌ می‌کردند، درصدد راه‌اندازی‌ علم‌ خاصی‌ به‌ نام‌ کلام‌ نبودند بلکه‌ تنها دفاع‌ از اصل‌ دین‌ و سنت‌ پیامبر، آنان‌ را برآن‌ می‌داشت‌ تا در مقام‌ پاسخگویی‌ به‌ شبهات‌ و تردیدهای‌ مطرح‌ شده‌ برآیند. هرچند که ‌همان‌ فعالیت‌های‌ نخستین‌، در طی‌ تاریخ،‌ گستره‌ عظیمی‌ از عقاید و معارف‌ را بوجود آورده‌است‌ که‌ به‌ نام‌ علم‌ کلام‌ اسلامی‌ جایگاه‌ عظیمی‌ را در میدان‌ اندیشه‌ها یافته‌ است‌.
تا آنجا که‌ این‌ اختلافات‌ فکری‌ و عقیدتی‌ در صحنه‌ نظری‌ آشکار می‌شدند، نه‌ تنها مانعی‌ برسر راه‌ پیشرفت‌ و تکامل‌ اسلام‌ نبودند، که‌ خود عامل‌ بالیدن‌ هر چه‌ بیشتر تفکر اسلامی‌می‌گشتند. اما متأسفانه‌، شاهد آن‌ هستیم‌ که‌ از همان‌ ابتدا تاکنون‌ برخی‌ از این‌ اعتقادات،‌ تنها وجهه‌ سیاسی‌ به‌ خود گرفته‌ و عامل‌ دامن‌زدن‌ به‌ اختلافات‌ و خونریزی‌های گسترده‌ای‌ میان‌ مسلمانان‌ می‌شدند و‌ عاملان‌ و حاکمان‌ سیاسی‌ برای‌ پیشبرد مقاصد خود به‌ ترویج‌ یا حتی‌ پایه‌گذاری‌ مکتبی‌ روی‌ می‌آوردند.
در واقع‌ بدون‌ آنکه‌ حقانیت‌، انصاف‌، صداقت‌ و روشمندی‌ علمی‌ پشتوانه‌ اعتقادات‌ قرارگیرد، تنها اغراض‌ سیاسی‌ و کینه‌ورزی‌ها، گرداننده‌ اصلی‌ ماجرا بوده‌ است‌.
وهابیت‌، از فرق‌ نسبتاً نوپای‌ اسلامی‌ است. این‌ مسلک‌ که‌ در بطن‌ سرزمین‌ اسلام‌ یعنی ‌در عربستان‌ پیدایش و رشد یافته‌، به‌ دلیل‌ پشتوانه‌ قوی‌ سیاسی‌ و اقتصادی،‌ در حال‌ گسترش‌ به‌ دیگر نقاط بلاد اسلام‌ است. از آنجا که‌ پیروان‌ این‌ فرقه‌ تنها خود را بر حق‌ دانسته‌ و پیروان‌ مذاهب‌ دیگر اسلامی‌ را کافر و مشرک‌ و خارج‌ از حوزه‌ اسلام‌ می‌شمرند، در این مقاله، اهمیت‌ مطالعه ‌و تدقیق‌ در نحوه تشکیل و اصول ‌فکری‌ این‌ مکتب‌ آشکار می‌گردد.
فرقه وهابیت بر اساس یک هدف ظاهری و یک هدف باطنی تشکیل شده است. هدف ظاهری وهابیت عبارت است از اخلاص در توحید و جنگ با شرک و بت پرستی، ولی واقعیت جنبش وهابیت، چه از جهت فکری و چه عملی، این هدف را تأیید نمی کند. هدف باطنی و پنهان آنها کشتار مسلمانان و افروختن آتش فتنه و جنگ در بین آنان، در جهت خدمت به فراماسونری و امپریالیسم جهانی است و این اصل، محور تمام تلاشهای وهابیت از زمان ظهور تا به امروز است و آن هدف ظاهری را فقط برای اغوا و گمراه کردن ساده لوحان و عوامّ الناس قرار داده اند.
شکی نیست که شعار اخلاص در توحید و مبارزه با شرک، شعار بسیار جذابی است که پیروان وهابیت با شور و هیجان تمام از آن سخن می گویند ولیکن آن بیچارگان خبر ندارند که این شعار تنها دستاویزی برای رسیدن به آن اهداف پنهانی است که استعمار غرب برای تحققش این فرقه را به وجود آورده است.
محققان تاریخ وهابیت ثابت کرده اند که این فرقه در اصل به دستور مستقیم وزارت مستعمرات بریتانیا ایجاد شد، به عنوان مثال به کتابهایی چون "پایه های استعمار" از خیری حماد و "تاریخ نجد" از سنت جان ویلبی یا عبد الله ویلبی و "خاطرات حاییم وایزمن" اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و نیز "خاطرات مستر همفر" و ... می‌توان مراجعه نمود. 
«وهابیت عملاً مصمّم شده که نقش خود را در زشت جلوه دادن چهره اسلام به عنوان یک دین خونریز به خوبی بازی کند»... آغاز دعوت‌ وهابیت‌ در دیار نجد به‌ قرن‌ 12 هـ.ق‌(18 م) برمی‌گردد. باید دانست‌ که‌ محمد بن‌ عبدالوهاب‌ مبتکر و بوجود آورنده‌ عقاید وهابیان‌ نیست‌، بلکه‌ قرنها قبل‌ از او، این‌ عقاید یا قسمتی‌ از آنها به‌ صورت‌های ‌گوناگونی‌ اظهار شده (خصوصاً در آرای‌ ابن‌ تیمیه‌ و شاگردش‌ ابن‌ قیم‌ جوزی)، اما به‌ صورت ‌فرقه یا مذهب تازه‌ای‌ درنیامده‌ و طرفداران‌ زیادی‌ پیدا نکرده‌ بود. 
وهابیت‌ نیز نامی‌ است‌ که‌ مخالفان‌ این‌ حرکت‌ در همان‌ زمان‌ حیات‌ محمد بن‌ عبدالوهاب‌ روی‌ آن‌گذاشته‌اند، اما پیروان‌ این‌ مکتب‌ خود را «موحدین» ‌ یا «سلفیه» یعنی‌ پیروان‌ سلف‌ (صحابه‌ و تابعین) می‌خوانند ولی چنانچه استاد سبحانی در کتاب " الملل والنحل" خویش آورده اند: اگر سلفیه را یک مذهب و مسلک هم بدانیم آن عبارت است از عدم تخطی از روش سلف صالح در طی هفت قرن، لکن آراء و افکار این گروه، دقیقاً در طرف خلاف آراء و افکار سلف صالح است..
با توجه به ماهیت وهابیون، اکثریت‌ قاطع‌ مسلمانان‌ جهان‌ از دایره‌ اسلام‌ خارج‌ و جان‌ و مال‌ و ناموس‌ آنان‌ مباح‌ است. این فرقه به‌ علاوه‌ در محیط قدرت‌ حکومت‌ خود، آزادی‌ فکر را که‌ از ارکان‌ اجتماعی‌ آیین‌ مقدس‌اسلام‌ است‌، از بین‌ برده و با شعار « اما الوهابیه‌ و اما السیف، یا وهابیت‌ یا شمشیر ‌»، مسلک‌ خود را به‌صورت‌ یک‌ اعتقاد اجباری‌ درآورده و به‌ نام‌ مذهب‌ و به‌ عنوان‌ اصلاحات‌، برادرکشی‌ و جمود فکری‌ را در جامعه‌ اسلامی‌ ترویج‌ کرده اند و از این‌ راه،‌ کمکی‌ بس‌ ارزنده‌ به‌ پیشرفت‌ هدفهای‌ استعمارغربی‌ تقدیم‌ داشتند. 
علمای‌ وهابی‌ با همکاری‌ آل‌ سعود هر گونه‌ آزادی‌ اعتقاد و عبادت‌ و کلام‌ را از بین‌ بردند. آنان‌ بسیاری‌ ازکتب‌ اسلامی‌ را سوزاندند. از جمله‌ می‌توان‌ به‌ دستوری‌ که‌ قاضی‌ سلیمان‌ بن‌ عبید در محکمه‌ ظهران‌ در سال‌1955م‌ نسبت‌ به‌ سوزاندن‌ کتاب‌ فقهی «دعائم‌الاسلام» و نیز «ابوالشهداء» و بسیاری‌ کتب‌ دیگر داد، اشاره‌کرد. 
اما علاوه‌ بر این‌ اقدامات‌، آنان‌ به‌ تحریف‌ آیات، روایات‌ و تاریخ‌ نیز دست‌ زدند. محمدبن‌ عبدالوهاب‌ تاکید بسیار داشت‌ که‌ اطاعت‌ حکام‌ واجب‌ است‌ حتی‌ اگرآنان‌ ظالم‌ باشند.- در حالی که اوامر حکام‌ تا زمانی‌ که‌ با قواعد دین‌ تضاد و مخالفتی‌ نداشته‌ باشد، باید اطاعت‌ شوند و علماء، قیم‌ و مسؤول‌ شرح‌ و تفسیر آن‌ قواعد هستند- . امّا شیخ‌ صبر در برابر ظلم‌ حکام‌ را توصیه‌ می‌نمود و از قیام‌ مسلحانه‌ علیه‌ حکومت‌ نهی‌ می‌کرد… » .
وهابیون‌ در مورد مساله‌ اطاعت‌ از هر حاکمی‌ ـ خواه‌ ظالم‌ یا عادل‌ ـ به‌ احادیث‌ و عمل‌ برخی‌ صحابه‌ استناد می‌کنند. از جمله‌ آنکه: «الجهاد واجب‌ علیکم‌ مع‌ کل‌ّ امیر برّاً کان‌ أو فاجراً». حال‌ آنکه‌ این‌ تفکر مخالف‌ قرآن‌ است‌ و آیات‌ بسیاری‌ تبعیت‌ از ظالمین‌ را معصیت‌ می‌داند و از آن‌ نهی‌ می‌کند. از جمله‌ آیه«‌… ولا تعاونوا علی‌الاثم‌ و العدوان‌…» و در احادیث‌ نیز، از اطاعت‌ مخلوق‌ گناهکار نهی‌ شده‌ است‌: «لاطاعة‌ لمخلوق‌ فی‌ معصیه‌ الخالق». ‌
علاوه‌ بر همه‌ این‌ مطالب‌، حملات‌ وهابیون‌ به‌ بلاد مسلمین‌، ویران‌ کردن‌ شهرهای‌ شیعه‌ نشین‌ چون‌ نجف‌اشرف‌ و کربلا، کشتار مسلمانان‌، ویران‌ کردن‌ آثار تاریخی‌ و اسلامی‌، ویران‌ کردن‌ مقابر و مشاهد، از بین‌ بردن ‌آثار مربوط به‌ شخص‌ پیامبر، همگی‌ از جمله‌ جنایات‌ انجام‌ شده‌ توسط وهابیون می باشد. تاریخ کشته شدگان کربلا را در یک حمله، 150000 تن ذکر کرده اند و بعد از این واقعه، کربلا به صورتی در آمد که شعرا برای آن مرثیه می گفتند. این حملات را، بسیاری از مورخان شرق و غرب و حتی مورخان سعودی نوشته اند. 
وهابیان در آغاز پیدایش خود هزاران تن از مسلمانان شیعه و سنی را کشتند و در زمان حاضر نیز، حسب راهنماییهای گام به گام آمریکا و صهیونیسم، بیشترین توجه خود را به طور خاصّ بر قتل شیعیان و تکفیر آنها متمرکز کرده اند. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آتش جنگ بر ضدّ تشیّع افزوده تر شده است و این آتش تا ظهور فرج ادامه خواهد داشت، امّا این بدین معنی نیست که مسلمانان اهل سنت از شعله های این جنگ بر کنار باشند، زیرا اربابان وهابیت در پی این نیستند که در آن واحد در دو جبهه کار کنند . آنها می خواهند اهل سنّت را بر ضدّ برادران شیعه شان برانگیزند، تا فتنه ایجاد شود و همگی در خون خود غرق شوند. 
باید توجه داشت که الغا و بی اعتبار سازی عنصر عقل و اندیشه و منطق و جایگزین کردن قشری گرایی خشک وجامد از جمله اهداف استکباراست و وهّابیون چنین القا می کنند که سلف هر آنچه انجام داده اند را، باید انجام دهیم که این مصیبت بزرگی است زیرا اسلام تأکید زیادی بر تفکر و حکمت و منطق و رحمت و احسان نموده نه تقلید از سلف. ولی به بهانه خروج از تقلید از سلف، ریختن خون مسلمانان و بی گناهان که اسلام آن همه تأکید بر آن داشته و آن را اولین اولویت بعد از ایمان به خدا قرار داده، چگونه قابل توجیه است؟ 
نفی عقل و منطق و فکر نزد وهابیت و به جای آن، تمرکز بر فرهنگ گله و چوپان در بین آنان مهمترین وظیفه ای است که سرویس اطلاعاتی بریتانیا از طریق بعضی از حکام اسلامی و فتواهای مزدوران یهودی صفتشان ترویج می دهند که بر اساس آن باید کر و لال و کور شد و این یعنی استمرار بندگی و خضوع در مقابل دشمنان اسلام و نابودی اسلام از داخل.
بهترین مثال در رابطه با شستشوی مغزی و الغای عقل نزد وهابیون، فتوای بن باز در تکفیر کسانی است که قائل به کروی بودن زمین هستند، مسلمان شیعه یا سنی اگر به غیر این معتقد باشد، کافر است و بر حسب شریعت وهابیت قتلش واجب! و سپس برادر کشی انجام می گیرد! 
زشت نشان دادن چهره اسلامی که پیامبر رحمه للعالمین آورده و توقف انتشار آن در جهان به دست سلفیه، بر حسب تصادف نیست بلکه بر اساس نقشه خطرناکی است که وظیفه اولش این است که کودکان وهابی را در سنین نونهالی، با مفاهیم قتل و خونریزی و رافضه و تکفیر، شستشوی مغزی دهند. بر اساس این نقشه، علماء وهّابی عابد و زاهد و واجب الاطاعه می باشند(!) و اینکه "شیعه را بکشید تا وارد بهشت شوید" " زائران قبور اولیاء الله مشرکند و قتل آنان واجب است" "اهل سنّت هم، اشعری مذهب و گمراهند و بیش از ایمان به کفر نزدیکند"، از جمله دستور العمل های آنان است. 
متاسفانه کلمه تروریست اسلامی در روزنامه های جهانی بسیار شایع شده، در حالی که صحیح آن این است که بگویند تروریست وهابی، چرا که اسلام هیچ دخلی در کارهایی که آنان انجام می دهند، ندارد، دینی که رحمت برای عالمیان است و برای اتمام مکارم اخلاق آمده است.
وهابیت به عنوان یک جنبش تروریستی و سازمانی بسیار نزدیک به مافیا عمل می کند. این جنبش شوم با پولهای بی حساب برخی از حکام ممالک اسلامی، زنده است. اینها فقط فرضیه و ادّعا نیست، بلکه حقایق مستند و گزارشهای سازمان ملل متحدّ و فیلمهای واقعی از سایت یوتیوب است.
بخش مهمی از کتاب‏های منتشرشده به زبان‏های عربی، انگلیسی، فارسی و اردو در چاپ‏خانه‏های برخی از کشور های اسلامی، اختصاص به ردّ عقاید مذهب شیعه و دشمنی و ضدیت با آن، به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران، دارد که ناشران با دستور حاکمان وهّابی با جدیّت زیادی آن‏ها را چاپ و در داخل عربستان و خارج آن در میان مسلمانان و غیر مسلمانان (بیش‏تر به صورت اهدایی) توزیع می شود. چاپ کتاب‏های پیشوایان سلفیه و وهّابی مانند ابن‏تیمیه، ابن قیّم، محمدبن عبدالوهّاب و خاندان او و صدها کتاب و مجله دیگر بر علیه تشیّع و به کارگیری جدیدترین فناوری تبلیغاتی و همچنین تربیت مبلّغان وهّابی و تأمین هزینه‏های مالی آن‏ها، ساختن مساجد متعدّد در سراسر جهان، کمک‏های بلا عوض و سرمایه‏گذاری‏های کلان در راه نشر و گسترش اسلام وهّابی، گوشه‏ای از فعالیت‏های حاکمان وهابی به شمار می‏آید. 
تبلیغ وهّابیت در کشورهای اسلامی مسأله‏ای جدّی است. غیر از انحرافات اساسی این فرقه، که از آراء و پندارهای پیشوایان سلفی‏گری (ابن‏تیمیه و محمدبن عبدالوهّاب) نشأت گرفته است، امروز به عنوان ابزاری سیاسی، مذهبی و نظامی در دست استعمارگران و سیاست‏های شیطانی امریکا و انگلستان قرار دارد و یکی از عوامل اصلی ایجاد اختلاف و تفرقه بین مسلمانان محسوب می گردد. تفرقه و تشتّت در دنیای اسلام، خواست استکبار جهانی به سرکردگی امریکا می‏باشد و در اثر همین اختلاف و تشدید آن، دشمنان اسلام و مسلمانان، بیش‏ترین بهره‏برداری را از ذخایر مادی و معنوی کشورهای اسلامی و از سلطه و نفوذ بر مناطق مسلمان‏نشین کرده‏اند. وضعیت کنونی عراق، افغانستان، پاکستان و... بهترین گواه سخن است. باشد که این اوضاع تلخ وزجر آور، درس عبرتی برای بیداری مسلمانان و انسجام اسلامیشان باشد.ان شاء الله تعالی. 
در هر حال برادران اهل سنت بیشتر از شیعیان خواستار محکومیت وهابیت هستند زیرا وجود این فرقه انحرافی برای آینده جهان اسلام بسیار خطرناک است و شیعه وسنی باید در کنار هم متوجه این غدّه سرطانی باشند.
دکتر عصام العماد، شیعه‌شناس، متخصص در علم رجال و حدیث و تاریخ و فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های مذاهب عربستان سعودی که خود زمانی پیرو وهابیت بوده و به مذهب تشیع گرویده، معتقد است که فتوای وهابیون ناشی از تاثیرات عناصر اسراییلی در میان آنان و در راستای متوقف کردن حرکت حزب‌الله لبنان و اخوان المسلمین می باشد. ایشان می افزاید: شیخ محمدسعید رمضان البوطی که از فقهای بزرگ است، گفته بود «حدود 200 متفکر اسلامی از سراسر جهان اجتماعی تشکیل دادیم تا مشکلات جهان اسلام را بیابیم و حل کنیم. پس از بحث به این نتیجه رسیدیم که بزرگترین مشکل که دنیای اسلام با آن دست و پنجه نرم می‌کند حرکت وهابیت است.» اینان مشکلاتی در تمام دنیا اعم از آمریکا و فرانسه، آلمان و چین و تمام جاهایی که در آن نفوذ کرده‌اند، ایجاد نموده‌اند.
هم ایشان از قول دکتر علامه یوسف قرضاوی نقل می کند: در دنیای اسلام کسی اعم از مرده و زنده وجود ندارد مگر اینکه وهابیت کتابی در لعن آن نوشته است چه شیعه باشد چه سنی، چه زیدی و چه...
وی گفت: گمان نمی‌کنم هیچ مذهبی همانند وهابیت در فضای تکفیری تبلور یافته باشد و متاسفانه این‌گونه تندروی آنان، ناشی از جهل به معنی تکفیر و خصوصیات آن است. 
محمد عبدالوهاب آن‌چنان در مورد مسلمانان تندرو بود که در کتاب خود نوشته است مشرکین مسلمان معاصر از مشرکین دوران پیامبر مانند ابولهب و ابوجهل بدتر وملعون‌ترند.
به عنوان مثال یک وهابی کتابی در رد سید جمال‌الدین اسدآبادی به نام "تحذیر الامم من کلب العجم " نوشته است. یک وهابی دیگر کتابی در رد صاحب «تفسیر المنار» به نام"صواعق من النار علی صاحب المنار، هجوم شعله‌های آتش بر سر صاحب کتاب المنار " و دیگری در کتابی توهین آمیز به شخصیت قرضاوی به نام "... العالی یوسف القرضاوی" نوشته است. یکی از نویسندگان عرب می گوید: به یاد دارم زمانی در دانشگاه‌های عربستان نقد امام علی "ع" و حتی خلیفه دوم به راحتی صورت می‌گرفت ولی هیچ‌کس حق نقد شیخ محمد عبدالوهاب را نداشت. در این ایام با ظهور بزرگانی شجاع چون «سید محمد قطب» و «شیخ محمد غزالی» این وضعیت افول یافت.
وی ادامه داد: وقتی بزرگان وهابی نتوانستند با قدرت علمی «سید محمد قطب» مقابله کنند، او را متهم کردند به این‌که علیه ولی امر خود شورش کرده است.
در جای دیگر افزود: نزد فردی به نام المدخلی درس می‌خواندم که نزد این شیخ قریب 100 کتاب در لعن و رد بزرگان اسلام اعم از «سید محمد قطب»، «شیخ محمد غزالی»، «آیت‌الله خویی»، «شیخ محمد عبده» و ... وجود داشت. این در حالی است که ما در میان کتب وهابیون کتابی در رد مارکسیست، بودائیسم، بهائیت و تفکرات اسراییلی و آمریکایی نمی‌بینیم. و البته عجیب نیست که تمام نوشته‌های آنان فقط و فقط علیه مسلمانان است! 
در پایان سخن، مجدداً به آغاز مقاله باز می گردیم که واژه جهانی سازی «Globalization» صرفاً یک فرایند تاریخی نبوده بلکه در اندیشه جهانی سازی غربی، اجبار و تحمیل ایده به منظور استعمار دیگر ملل و فرهنگها ، یک اصل مسلم است که به هر قیمتی باید عملی گردد. 
برای مقابله با تبعات فرقه گرایی، کدامین اراده و عواملی رهگشا ست؟
پیشنهادها: 
-حفظ و صیانت از فرهنگ اصیل اسلامی
-مقابله هوشمندانه و مؤثّر با تهاجم معارضان اسلام اصیل و ناب
-تبیین صحیح و ساده مبانی نظری و تئوریک جهان بینی اسلامی
-هوشمندی و دقّت و برنامه ریزی در مقابل وسوسه‌های وسیع بیگانگان معاند و یا جاهل برای رها سازی احساس مسلمانان و محبوس سازی عقول آنها
-ممانعت از غلطیدن در دامن خوش بینی و یا بدبینی افراطی نسبت به سیاست های القایی بیگانگان به اسلام
- خودباوری و پرورش روح اندیشه طلبی در جوانان عالم اسلام
-دعوت به تعمیق در احکام اسلامی و پرهیز از قشری گرایی
-بسط روابط مودّت آمیز بین کشورهای اسلامی و مسلمانان و گسترش فرهنگ گفتگو
-خارج سازی گروه های افراطی از لاک تنیده شده جاهلانه ویا عامدانه
-پی ریزی مبانی سالم اسلامی در اذهان به خصوص جوانان
-تبیین صحیح استشهاد و عدم بد فهمی در مسأله و دوگانه عمل نکردن در این قضیه
-صدور بیانیه‌ای مشترک توسط علمای شیعه و سنی در مقابل صدور فتاوی تکفیری وهابیون
-بها دادن به مباحث تقریبی به دلیل عدم اعتقاد وهابیون به مقوله‌ای به نام «تقریب مذاهب»
-ضرورت پرداختن به رابطه تنگاتنگ رابطه دینداری و اخلاق در اسلام و ایجاد تقیّد به آن 
-جمع بین دیپلماسی و دین هوشیارانه در جهت خنثی کردن تحریکات آنان

انتهای پیام